« الان 2017 میلادی و 61 هجری قمری استدانلود صوت و کتاب های رهبری و مورد نظر رهبر »

 رسم ‏الخط فارسي

خط، چهره مکتوب زبان است و همانند زبان، از مجموعه اصول و قواعدي پيروي مي‏کند. از آنجا که خط نقش مهمي در اصالت و غناي فرهنگ يک جامعه دارد، نبايد شيوه‏اي را برگزيد که نسل‏هاي جديد در استفاده از منابع کهن و ذخاير فرهنگي خود، دچار مشکل جدي شوند. بنابراين نبايد چهره خط فارسي به صورتي تغيير کند که مشابهت خود را با ذخاير فرهنگي قديمي از دست بدهد.

فرهنگستان زبان وادب فارسي که يک نهاد رسمي است و طبق قانون، وظيفه نظارت، تدوين، تنظيم و تصويب قواعد و ضوابط خط فارسي را به عهده دارد، اصول و قوانيني را در اين باره تصويب کرده است که ما در اين بخش از مقاله، با عنايت به مصوبات اين فرهنگستان، نکات رسم‏الخطي را به اختصار بيان مي‏کنيم.

1.1. قواعد املايي برخي واژه ‏ها
الف) واژه‏ هايي که همواره به صورت جدا نوشته مي‏شود، عبارت ‏اند از «اي»، مانند: اي خدا؛ «همين» و «همان» مانند: همين جا، همان کتاب؛ «هيچ»: مانند: هيچ يک؛ «مي» و «همي»، مانند: مي‏رود و همي گويد.

ب) واژه ‏هايي که همواره جدا نوشته مي‏شود، اما استثناء دارند:

«اين» و «آن» همواره جدا نوشته مي‏شوند، مگر در: آنچه، آنکه، اينکه، اينها، آنها، اينجا، آنجا، وانگهي.

«چه» همواره جدا نوشته مي‏شود، مگر در: چرا، چگونه، چقدر، چطور، چنان.

«بي» همواره جدا نوشته مي‏شود، مگر آنکه کلمه، بسيط‏ گونه باشد، مثل: بيهوده، بيخود، بيراه، بيچاره، بينوا، بيجا.

«هم» از کلمه پس از خود جدا نوشه مي‏ شود، مگر در:

1. کلمه، بسيط‏ گونه باشد، مثل: همشهري، همشيره، همسايه، همديگر، همچنين، همچنان، همين، همان.

2. جزء دوم، تک هجايي باشد، مثل: همدرس، همسنگ، همکار، همراه.

3. جزء دوم با حرف مصوّت «آ» شروع شود، مثل: همايش، هماورد، هماهنگ.

«به» همواره جدا نوشته مي‏شود، مگر در:

1. وقتي بر سر فعل يا مصدر بيايد (باي زينت)، مثل: بگفتم، بروم، بنمايد، بگفتن.

2. به صورت بدين، بدان، بدور، بديشان به کار رود.

3. هرگاه صفت بسازد: بخرد، بشکوه، بهنجار، بنام.

ج) واژه ‏هايي که همواره جدا نوشته مي‏ شود، اما استثنا دارند:

«که» همواره جدا از کلمه قبل نوشته مي‏ شود، مگر در: بلکه، آنکه، اينکه.

«چه» از کلمه پيش از خود جدا نوشته مي‏ شود، مگر در: آنچه، چنانچه.

«را» همواره جدا نوشته مي ‏شود، مگر در: چرا، مرا.

«تر»، «ترين» همواره جدا نوشته مي‏ شود، مگر در: بهتر، مهمتر، کمتر، بيشتر.

د) واژه ‏هايي که همواره به ماقبل متصل مي‏شوند، اما استثنا دارند:

«ها» همواره به کلمه ماقبل مي ‏چسبد، مگر در:

1. بخواهيم صورت مفرد کلمه مشخص شود، مثل: کتاب‏ ها، درس ‏ها.

2. کلمه به «ه» غيرملفوظ ختم شود، مثل: ميوه‏ ها، خانه‏ ها.

 

2.1..علايم همزه

الف) اگر حرف پيش از آن مفتوح باشد، روي کرسيِ «ا» نوشته مي‏شود، مگر آنکه پس از آن مصوّت

«اي»، «او» يا «ب» باشد که در اين صورت روي کرسي «ي » نوشته مي‏شود:

رأفت، تأسف، مأنوس، شأن و خلأ، ملأ، مبدأ، منشأ.

رئيس، لئيم، رئوف، مئونت، مطمئن، مشمئز.

ب) اگر حرفِ پيش از آن مضموم باشد، روي کرسي «و» نوشته مي‏شود، مگر آنکه پس از آن مصوّتِ «او» باشد که در اين صورت روي کرسي «ي» نوشته مي‏شود:

رؤيا، رؤسا، مؤسسه، مؤذّن، مؤثر، مؤانست، لؤلؤ، تلألؤ، شئون، رئوس.

ج) اگر حرفِ پيش از آن مکسور باشد، يا ساکن ولي در وسط کلمه قرار داشته باشد، روي کرسي «ي» نوشته مي‏ شود و همچنين کلمات دخيل فرنگي همواره با کرسي «ي » نوشته مي‏ شوند:

لئام، رئاليست، سئول، نئون، مسئله، جرئت، هيئت، و در توأم استثنا است.

د) اگر حرفِ پيش از آن مکسور و در آخر کلمه باشد، روي کرسي (ي ) نوشته مي‏ شود: متلألي‏ء.

ر) اگر حرفِ پيش از آن ساکن و يا يکي از مصوّت‏ هاي بلندِ «آ»، «او» يا «اي» بوده و در آخر کلمه نوشته شود، بدون کرسي نوشته مي‏ شود: جزء، سوء، شي‏ء، بط‏ء، سماء، ماء، املاء، انشاء.

س) در صورتي که همزه پاياني ماقبل ساکن (بدون کرسي) يا همزه پاياني ماقبل مفتوح (با کرسي «ا») و يا همزه پاياني ماقبل مضموم (با کرسي «و»)به ياي وحدت يا نکره متصل شود، کرسي«ي» مي‏ گيرد و کرسي قبلي آن نيز حفظ شود:

جزئي، شيئي، منشائي، مائي، لؤلؤئي.

ص) اگر حرفِ پيش از آن مفتوح يا ساکن و پس از آن حرف «آ» باشد، به صورت ـآ و آ نوشته مي ‏شود:

مآخذ، لآلي، قرآن، مرآت.

 

1.3

الف) نشانه کسره اضافه در خط فارسي آورده نمي‏ شود، مگر براي رفع ابهام در کلماتي که دشواري ايجاد مي‏کند: اسبِ سواري/ اسب سواري.

ب) براي کلمات مختوم به هاي بيان حرکت، در حالتِ مضاف، از علامت «ء» (ي کوتاه شده شبيه همزه) استفاده مي ‏شود: خانه من، نامه من، نوشته او.

ج) «ي» در کلمه‏ هاي عربيِ مختوم به «ي» (که «آ» تلفظ مي ‏شود) دراضافه به کلمه بعد از خود به «الف» تبديل مي ‏شود: عيساي مسيح، موساي کليم، هواي نفس، کبراي قياس.

 

4.1. واژه ‏ها و عبارات مأخوذ از عربي

الف) «ة» در عبارات مأخوذ از عربي به چند صورت مي ‏آيد:

1) اگر در آخر کلمه تلفظ شود، به صورت «ت» نوشته مي‏ شود: رحمت، جهت، قضات، برائت، مراقبت.

2) اگر در آخر کلمه تلفظ نشود، به صورت «ه» يا «ـه» نوشته مي‏ شود: علاقه، معاينه، مراقبه، نظاره، آتيه.

3) در ترکيبات عربي رايج در فارسي به صوت «ة» يا «ـة» نوشته مي‏ شود:ليلة‏القدر، ثقة‏الاسلام، خاتمة‏الامر، دايرة‏المعارف؛ استثنا در کلمات حجت الاسلام، آيت اللّه‏.

ب) «و» که در برخي از کلمه‏ هاي عربي به‏ صورت «آ» تلفظ مي‏ شود. در فارسي به صورت «الف» نوشته مي ‏شود، مگر در مواردي که رسم ‏الخط قرآني آن مراد است: زکات، حيات، مشکات.

ج) «الف کوتاه» هميشه به صورت «الف، نوشته مي‏ شود، مگر در برخي حروف اضافه و اسامي خاصي که «الف» در آخر کلمه مي ‏آيد و ترکيباتي که عينا از عربي گرفته شده است: شورا، مولا، تقوا، اسماعيل، رحمان، هارون، ياسين.

الي، حتي، عيسي، يحيي، مرتضي، اعلام‏ الهدي، بدرالدّجي، سدرة‏المنتهي، طوبي لک.

 

5.1. تنوين

آوردن تنوين (در صورتي که تلفظ شود) در نوشته‏ هاي رسمي و نيز در متون آموزشي الزامي است و به صورت‏ هاي زير نوشته مي ‏شود:

الف) تنوين نصب هميشه به صورت «ا / ـا» نوشته مي ‏شود و اگر کلمه مختوم به همزه باشد، همزه آنها روي کرسي «ي » مي‏ آيد و سپس تنوين روي «الف» بعد از آن قرار مي‏ گيرد:

نسبتا، واقعا، موقتا، عجالتا، طبيعتا، عمدا، جزئا، استثنائا، ابتدائا.

ب) تنوين رفع و جر در همه جا به صورت « ــٌ » و « ــٍ » نوشته مي‏شود و فقط در ترکيبات مأخوذ از عربي که در زبان فارسي رايج است، به کار مي‏ رود: مشارٌاليه، مضافٌ ‏اليه، منقولٌ‏ عنه، مختلفٌ‏ فيه، متفقٌ ‏عليه، بعبارةٍ‏اُخري، اي‏نحوٍکان.

آوردن تنوين در کلمه‏ هاي فارسي اشتباه است: گاها، زبانا.

 

6.1.ترکيبات

مراد در اينجا کلمات مرکب و مشتق مي ‏باشد که به صورت زير آورده مي‏ شود:

1.6.1.کلمات مرکبي که الزاما پيوسته نوشته مي‏ شوند:

الف) مرکب‏ هايي که بسيط گونه ‏اند:

آبرو، الفبا، آبشار، نيشکر، رختخواب، يکشنبه، سيصد، يکتا، بيستگانه.

ب) جزء دوم با «آ» آغاز شود و تک هجايي باشد:

گلاب، پساب، خوشاب، دستاس.

ج) هرگاه کاهش يا افزايش واجي يا ابدال يا ادغام يا جابه‏ جايي آوايي در داخل آنها روي داده باشد:

چند، هشيار: ولنگاري، شاهسپرم، نستعليق، سکنجبين.

د) مرکبي که دست کم يک جزء آن، کاربرد مستقل نداشته باشد: غمخوار: رنگرز، کهربا.

ر) مرکب‏ هايي که جدانوشتن آنها التباس يا ابهام معنايي ايجاد مي‏ کند: بهيار (به يار)، بهروز (به روز)، بهنام (به نام).

س) کلمه‏ هاي مرکبي که جزء دوم آنها تک هجايي باشد و صورت رسمي يا نيمه رسمي يا جنبه سازماني، اداري و صنفي يافته باشد: استاندار، بخشدار، کتابدار، قاليشو، آشپز.

 

2.6.1.کلمات مرکبي که الزاما جدا نوشته مي‏ شود:

الف) ترکيب‏ هاي اضافي (شامل موصوف و صفت يا مضاف و مضاف اليه)

ب) جزء دوم با «الف» آغاز شود: دل‏ انگيز، عقب‏ افتادگي، کم ‏احساس.

ج) حرف پاياني جزء اول با حرف آغازي جزء دوم، همانند يا هم مخرج باشد:

آيين‏ نامه، پاک‏ کن، کم‏ مصرف، چوب‏ بري، چوب‏ پرده، نظام‏ مند.

د) مرکب‏ هاي اتباعي و نيز مرکب ‏هاي متشکل از دو جزء مکرر: سنگين‏ رنگين، پول‏ مول، تک ‏تک، هق‏ هق.

ر) مصدر مرکب و فعل مرکب: سخن‏ گفتن، نگاه‏ داشتن.

س) مرکب‏ هايي که يک جزء آنها کلمه دخيل فرنگي باشد: خوش ‏پز، شيک‏ پوش: پاگون ‏دار.

ص) عبارت‏ هاي عربي که شامل چند جزء باشد: مع ‏ذلک، من‏ بعد، علي‏ هذا، ان‏ شاءاللّه‏، باري‏ تعالي، علي ‏ايّ‏حال.

ط) يک جزء از واژه ‏هاي مرکب، عدد باشد: پنج‏ تن، هفت‏ گنبد، هشت ‏بهشت، نه‏ فلک، ده‏ چرخه.

ع) کلمه‏ هاي مرکبي که جزء اول آنها به «هاي» بيان حرکت ختم شود؛ مگر اينکه در ترکيب، «ها» حذف شده به جاي آن، «گ» ميانجي بيايد: بهانه ‏گير، پايه ‏دار، کناره‏ گير، تشنگان، خفتگان، هفتگي، بچگي.

ف) کلمه با پيوسته ‏نويسي، طولاني يا نامأنوس يا پر دندانه شود: عافيت‏ طلبي، مصلحت‏ بين، پاک‏ ضمير، حقيقت‏ جو.

ق) يک جزء کلمه مرکب، صفت مفعولي يا صفت فاعلي باشد: اجل‏ رسيده، نمک‏ پرورده، اخلال‏ کننده، پاک‏ کننده.

ک) يک جزء آن اسم خاص باشد: سعدي‏ صفت، عيسي ‏دم، عيسي‏ رشته، مريم ‏بافته.

ل) جزء آغازي يا پاياني آن بسامد زياد داشته باشد: نيک‏ بخت، هفت‏ پيکر، شاه‏ نشين، سيه‏ چشم.

م) هرگاه با پيوسته‏ از آنها اشاره مي‏ شود:

الف) پسوند «وار» در برخي کلمات جدا و در برخي ديگر پيوسته نوشته مي ‏شود: طوطي‏ وار، فردوسي‏ وار، طاووس ‏وار، بزرگوار، سوگوار، خانوار.

ب) نوشتن کلمه «باسمه‏ تعالي» و «بسمه‏ تعالي» به هر دو صورت جايز است.

ج) اگر واژه مرکب، عدد يک داشته باشد، نوشتن آن به هر دو صورت جايز است: يکسويه، يک سويه؛ يکشنبه، يک شنبه؛ يکسره، يک ‏سره؛ يکپارچه، يک ‏پارچه.

 

7.1.نکات تکميلي در رسم‏ الخط

الف) جمع واژه‏ هاي فارسي با «ات» غلط مي‏ باشد، مانند گزارشات، پيشنهادات، که صحيح آن گزارش‏ ها، پيشنهادها مي‏ باشد.

ب) کلمه عربي با علامت عربي جمع بسته مي‏ شود، مانند: اطلاعات، وجوه، سطوح

ج) پسوند «يت» مصدرساز عربي، براي کلمات فارسي به کار نمي‏ رود؛ مثل: رهبريت، شهريت که صحيح آن رهبري و شهري بودن است.

 

2.نشانه‏ گذاري‏ها
از آنجا که در جملات مکتوب، عواملي همچون مکث، تکيه، آهنگ و لحن کلام يا اشاره‏ ها -که در سخن ‏گفتن استفاده مي‏ شود- وجود ندارند تا گوينده را در انتقال مقصودش ياري دهند، براي رفع ابهام و روشن‏ تر کردن مقصود نويسنده و روان خواندن نوشته، از علايم نقط ه‏گذاري استفاه مي‏ شود. استفاده از علايم ويرايش، بيشتر تابع لحن کلام و سبک نويسنده است، با وجود اين، گاهي از اصول و قواعدي پيروي مي‏کند که سعي مي‏ شود موارد مهم آنها بيان گردد.

 

1.2 ويرگول (،)

ويرگول نشانه مکث کوتاه است که با توجه به نوع متن و نوع مخاطب، براي درست و روان خواندن نوشته، در حد اعتدال به کار برده مي‏ شود. در برخي موارد استفاده از آن ضرورت دارد که به برخي از آنها اشاره مي‏ گردد:

الف) در بين دو کلمه که احتمال دارد خواننده آنها را به هم اضافه کند:

امام، امت اسلام را زنده کرد.

ب) در دو طرف عطف بيان و بدل نيز معمولاً به کار مي‏ رود:

شريعتمداري، مدير مسئول روزنامه کيهان، درباره مسائل جاري گفت…

ج) بين چند کلمه يا گروه که در کنار هم بيايند و از نظر دستوري داراي يک نقش باشند، از ويرگول استفاده مي ‏شود و دو واحد آخري با «و» به هم عطف مي‏ شوند:

مردي مؤدب، فروتن، مهربان و نيکوکار بود.

د) ميان عبارت‏ها و جمله ‏هاي غيرمستقل يا وابسته:

معمولاً پيش مردم ظاهربين، دانشمند واقعي کسي است که…

ر) براي جداکردن اجزاي آدرس‏ ها:

قم، بلوارامين، روبروي راهنمايي و رانندگي، مؤسسه پژوهشي حوزه و دانشگاه.

س) براي جداکردن ارقام در جمله:

به اين موضوع در صفحه‏هاي 70، 95، 115 و 420 اشاره شده است.

ص) بعد از کلمه‏ ها و عبارت‏هاي ربطي مانند:

با اين همه، به هر حال و… و قيدي، مانند: اولاً، ثانيا، بلي، خير و…

 

2.2.نقطه‏ ويرگول (؛)

نقطه ويرگول براي مکث‏ هاي طولاني‏ تر و حدّفاصل بين ويرگول و نقطه است و به نقطه نزديکتر است که موارد کاربرد آن به شرح زير است:

الف) قبل از کلمه‏ ها و عبارت‏ هاي توضيحي مانند: (مثلاً، يعني، اما و…) اگر به مفهوم جمله قبل برگردد:

شيخ ‏الرئيس گفته است که: «از گاو مي ‏ترسم؛ براي اينکه گاو شاخ دارد و عقل ندارد»؛ يعني اينکه از قدرتمند کم عقل بايد گريخت.

ب) اجزاي وابسته به يک موضوع کلّي، هرگاه به صورت جمله‏ هاي متعددِ ظاهرا مستقل بيان شود:

فراق، کوه را هامون کند؛ هامون را جيحون کند؛ جيحون را پرخون کند؛ پس با اين دل ضعيف چون کند؟

ج) هرگاه در بين اجزاي قسمت‏ هاي مختلف يک جمله، ويرگول‏ هاي متعدد به کار رفته باشد، نقطه ويرگول براي جدا کردن مجموعه آن قسمت‏ها از يکديگر به کار مي‏رود:

محمد، احمد، حسن؛ علي و محمود را زدند.

د) هرگاه موضوع يک جمله کامل، فهرست‏ وار دسته‏ بندي شده باشد، پس از پايان هر دسته، نقطه ويرگول، و در آخرين دسته، نقطه مي ‏آيد؛ مانند:

ساختمان واژه‏ هاي فارسي، چند صورت است:

1) ساده: گل، دل، خرد؛

2) پيشوندي: همدل، بينوا، نادان؛

3) پسوندي: کارگر، شنونده؛

4) مرکب: گلخانه، دلنواز، سخنگو؛

5) گروهي: بي دست و پا، آب از سرگذشته.

 

3.2.نقطه (.)

نشانه مکث کامل است که در پايان جمله‏ هاي خبري و امري مي ‏آيد و موارد کاربرد آن به شرح زير است:

الف) پس از توضيحات پاورقي‏ ها، جدول‏ ها، نمودارها.

ب) در پايان جمله و پس از ذکر مشخصات منابع که در متن استناد شده است؛ مانند:

(مطهري، 1377، ص 25).

ج) براي مشخص کردن حرف ‏هاي اختصاري، لازم است پس از هر حرف (به جز حرف آخر) نقطه گذاشته شود؛مانند:

ه.ق (هجري قمري)، ق.م (قبل از ميلاد)

 

4.2.دونقطه (:)

نشانه توضيح است و به جاي کلمه‏ ها و عبارت‏ هاي توضيحي (نظير، مانند، مثل، ازقبيل و…) به کار مي‏ رود، بدين معني که آنچه بعد از دونقطه آمده توضيح مثالِ قبل است؛ مانند:

تنها ره سعادت: ايمان، جهاد، شهادت.

الف) قبل از نقل قول‏ها دو ْنقطه مي ‏آيد:

او در کتاب خود گفته است: «شما بوديد که رفتيد…».

ب) براي جداکردن رقم ‏هاي جزئي از کلي نيز از دونقطه استفاده مي ‏کنند (در متن‏ هاي فارسي رقم کلي در سمت راست و رقم جزئي سمت چپ مي ‏آيد)، مثلاً جلد سوم صفحه چهل و يک، را به صورت، «3 :41» نشان مي‏ دهند.

ج) گذاشتن دونقطه پس از عنوان‏هاي کتاب، مقاله، عنوان اصلي، فرعي و امثال آن لازم نيست.

 

2.5.علامت سؤال (؟)

در پايان جمله‏ هاي پرسشي مستقيم، علامت سؤال مي ‏آيد؛ همچنين موارد ديگر استفاده از علامت

سؤال عبارت است از:

الف) پس از جمله‏ هاي استفهام انکاري:

چه کسي مي‏داند چه خواهد شد؟

ب) بعد از کلمه‏ ها يا عبارت‏ هايي که به جاي جمله پرسشي بيايند:

کدام بهتر است: علم يا ثروت؟

ج) براي بيان مفهوم ترديد يا استهزا اين علامت در داخل پرانتز (؟) استفاده مي‏گردد:

آقاي محمدي، استاد نمونه دانشگاه تهران (؟) به مشهد رفته است.

د) هرگاه چند جمله سؤالي پشت سر هم قرار گيرند، معمولاً در پايان تک تک آنها نشانه پرسش مي‏ آيد:

هيچ معلوم نيست از کجا آمده ‏اند؟ چه آورده ‏اند؟ به کجا مي‏ روند؟

ر) اگر در ضمن جلمه خبري، جمله‏ اي پرسشي نقل شود، بايد جمله پرسشي حتما در داخل گيومه قرار گيرد:

طفيلي را پرسيدند که «اشتها داري؟»؛ گفت: منِ بيچاره در جهان همين متاع دارم.

 

6.2.گيومه «»

نشانه ‏اي است که براي «مشخص کردن» در موارد زير به کار مي ‏رود:

الف) هرگاه عين عبارت نويسنده يا گوينده‏اي نقل شده باشد:

او پرسيد «آيا کتابخانه ملي را ديده ‏اي؟»

ب) هرگاه براي تأکيد يا به دليل ديگر خواسته شود کلمه يا عبارتي در متن مشخص و متمايز شود مانند:

گفتم «کتاب» را بياور.

ج) آوردن عنوان مقاله‏ ها، سخنراني‏ ها، فصل‏ ها، مجله‏ ها، اشخاص، کتاب‏ ها و… در متن- جايي که در چاپ حروف کج (ايرانيک) به کار نرفته- در داخل گيومه مي‏ آيد.

 

7.2.پرانتز ()

براي جداکردن توضيح‏ هاي نسبتا اضافي به کار مي ‏رود؛ توضيح هايي از قبيل:

الف) عبارت‏ هاي تکميل‏ کننده و توضيح ‏دهنده:

امامان معصوم(ع) احکام ديني را گاهي از راه الهام (نه وحي که خاص پيغمبر است) مي ‏گرفتند.

ب) معناي لغت‏ ها و کلمه‏ ها:

جلد پنجم و ششم فرهنگ معين به اعلام (اسم‏ هاي خاص) اختصاص دارد.

ج) تاريخ ‏ها:

صائب (986-1081 ه ق) از برجسته‏ ترين شاعران سبک هندي است.

د) ذکر مثال‏ ها:

روش ‏هاي تحقيق به کار گرفته شده (مثل پيمايشي) در متن…

ر) ارجاع‏ ها و ذکر منابع در متن:

(جوادي آملي، 1377، ص 54).

س) براي آوردن علايم اختصاري در متن:

(ق.م)؛ (ره)

 

8.2. خط فاصله (-)

نشانه جداسازي است و بيشتر در دو طرف جمله يا عبارت معترضه مي ‏آيد تا آن را از متن اصلي جمله جدا کند، خط فاصله در جداکردن، از ويرگول قوي‏تر و از پرانتز ضعيف‏تر است؛ به اين معني که خواننده حتما مطلب بين دو ويرگول را بايد بخواند، ولي مطلب دو خط فاصله را مي‏تواند نخواند. تفاوت آن با پرانتز در اين است که عبارت بين دو خط فاصله، جزء جمله به شمار مي ‏رود و در روال طبيعي جمله مي ‏توانيم آن را بخوانيم، ولي عبارت داخل پرانتز، توضيحي زايد بر متن است و ممکن است از نظر ترتيب کلمات به گونه‏ اي نباشد که بتوانيم آن را بخوانيم (غلام حسين‏ زاده، 1372، ص 50):

نهضت بيداري مسلمان‏ ها در بسياري از کشورهاي اسلامي -برخلاف آنچه که تصور و تبليغ مي‏ شود- فرزند انقلاب نيست، برادر آن است.

الف) در آغاز بندهاي کوتاه فرعي که بدون شماره ‏گذاري يا دسته ‏بندي عددي و حرفي بعد از دو نقطه قرار مي‏ گيرند: کارمند خوب کسي است که:

- اهداف کارش را بداند؛

- نيازهايش را بشناسد و…

ب) براي پيونددادن يک ترکيب دو وجهي:

فرهنگ ايراني-اسلامي؛ قطار تهران-مشهد

ج) به معني «تا» در بين دو عدد:

ساعت 9-8 درس دارم.

 

منابع:

 کتاب فرهنگستان زبان و ادب فارسي 

«زبان و نگارش فارسي» تأليف دکتر حسن احمدي گيوي و همکاران و کتاب «آيين نگارش و ويرايش» اثر دکتر غلامحسين غلامحسين‏ زاده از انتشارات «سمت» گرفته شده‏ است.

کلیدواژه ها: اصول مقاله نویسی
   چهارشنبه 18 مرداد 1396


فرم در حال بارگذاری ...

اردیبهشت 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        
طلبه نوشت
تلاشی اشتراکی از تجربیات و دانسته ها؛ برای نوشتن مقاله علمی و پایان نامه . کمکی اجمالی برای طلابی که تازه وارد عرصه پژوهش و تحقیق شده اند
جستجو